دنبال کننده ها

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

زاده شـــدن در بــــــهار ، عاشــق شـدن به وقت پـاییـــــز


در گذر از جاده ی عمر بار دیگر به بهار بر می‌خورم ، این رعنای سبز پوش ....
مـــی‌گــوید : چـنـد بـهــار از تــو گـذشــته ؟
مــی‌گـــویم : صــــد پــــایــیــز را دیــــــده‌ام

مـــی‌گــوید : تو در من روییده ای ! مولود ِ منی
مــی‌گـــویم : امــا بـــزرگ شـــده ی پــــایـیـزم

مـــی‌گــوید : تو مگر از سـُلاله‌ی فـروردین من نیستی‌؟!
مــی‌گـــویم : مــِـهـر پــایـیـز در دلـم نــشسته

مـــی‌گـوید : تماشایی منم ! به دیدنم بنشین که مست می‌شوی
مــی‌گـــویم : امـا از پـایــیـز باید در هشـیاری گذشت

مــی‌گوید : من صدای زندگی‌ام ، زمزمه‌ی من گوش طبیعت را سِحر می‌کند
مــی‌گـــویم : گــوش‌هـایم به خــش خش ِ پـایــیز اسیر شـده !

می‌گوید : خاک در عقد من است ُرویش در دستِ من ، بیا ُگل مغرورم باش . آنچنان که با دیــدنت ، طبیعـت از یـاد بَـرَد ســرمـای زمستان را .
مــی‌گـــویم : من آخرین برگ از دفتر ِ پاییزم ، با شاخه‌ای عهد بسته‌ام تا کـه به خــواب نــرفته ، تــرکــش نــکنم

مـــی‌گــوید : بـلندتـــریــن روزهـا فـرزندانِ من‌اند ، خورشید برای تو !
مــی‌گـــویم : دل بسته‌ام به ستاره‌ای ، که نورش عبورم می‌دهد از کـوچه‌های پــُر پیچ و خــم تنهــایــی ، در ایـن شــب‌ها که همه یلدایی‌اند

مـــی‌گــوید : در آغـوشم بیا تـا کـه از نســیم ِنـفـس هـایم رویـین تن شوی
مــی‌گـــویم : تنم زخمی‌ی حادثه ایستُ سوز ِ پاییز به سوز ِاین زخم ، مرهم شده

مـــی‌گوید : من موسم وصالم ؛ در من قدم جانانه بگذار تا که بی‌قراری‌های گاه و بیگاه‌ات آرام گیرد. ؛
مــی‌گـــویم : بی‌قراری ام از سر ِ انتظار است ُپاییز فصلِ کوچ ، شاید که پَر گیرد این بی‌قراری ...شاید که بازگردد آن پرنده‌ی آرام ، که سالهاست از من کوچیده .

( بهار از این همه نامهربانی من خسته می‌شود )

مــی‌گوید : فرزند ! انگار دلت از سبزی و طراوت من بهره ای نبرده .
و من مــی‌گـــویم : به آفتاب مــهـرآبــــانی دلــگرمم .

بهــار سکوت می‌کند و به راه خود ادامه می‌دهد
من نیز به راه می‌اُفتم تا شاید سال دیگر در همین حوالی بازهم او را ببینم‌.
زیر لب مــی‌گـــویم : " بهار ! دوست دارمت ، امـا دل به پــاییزم داده‌ام . "



پی‌نوشت : این پست به‌بهانه‌ی سی‌ام فروردین ماه نوشته شده ، اما حال و هوای اون با‌ نوشته‌هایی که در وبلاگ‌ها به " پست تولد " مشهوران، تفاوت داره و برای همین چند روز جلوتر پست شده . ضمن احترام ِبی‌قید و شرط به‌نظر مخاطب ، این خواهش رو دارم که اگر دوستی محبت می‌کنه و کامنتی می‌نویسه ، این نکته رو لحاظ کنه و کامنتای پشت‌سر هم و تبریک و.... در صورت امکان ،ننویسه .


نوشته شده در بیست‌ام فروردینماه هشتاد و هشت

۶ نظر:

  1. سلام محسن جان؛
    تولدت مبارک
    هم تولد خودت
    هم تولد بلاگت
    ایشالا اینجا همیشه‌گی باشه و موفق. خیلی خیلی مخلصیم. لینکت رو هم توی بلاگم می‌ذارم تا بقیه استفاده کنن.
    یا حق.

    پاسخحذف
  2. می خوامت جیگملم

    تولدت مبارک با تاخیر چند ماهه

    لوووووووووووووووووول

    پاسخحذف
  3. اصلاً دوست نداشتم تبریک بگم

    اما دیدم تذکر دادی نتونستم به جون خودم

    همونائی که میثم و مهندس پنگولی گفتن

    دیدی رعایت کردم محسنی جونم

    تبریکم بخاطر بلاگت بود

    پاسخحذف
  4. سلام

    از این نوشته تا امروز که من کامنت می زارم چن ماه گذشته تولد من هم در این روز هست . چه قدر با حالو هوای من سازگار بود


    با سپاس از شما : ستار

    پاسخحذف
  5. خجالت بکش


    خونه تو ول کردی رفتی کجا صد ساله

    لول

    پاسخحذف